داستانی از احسان امام حسین «علیه السلام»

ساخت وبلاگ

حضرت پرسید: «فَمَا النَّجَاةُ مِنَ الْمَهْلَكَةِ؟» راه نجات از هلاکت چیست؟

مرد پاسخ داد: اعتماد و توکل بر خداوند

امام سؤال کرد: «فَمَا يُزَيِّنُ الرَّجُلَ؟» چه چیزی به مرد زینت و زیبایی می‌بخشد؟

مرد عرب جواب داد: «عِلْمٌ مَعَهُ حِلْمٌ» دانشی که همراه با بردباری باشد

حضرت: اگر علم آمیخته با حلم نداشت چه؟

مرد عرب: «مَالٌ مَعَهُ مُرُوءَةٌ» مال و ثروتی که همراه با مروت و مردانگی باشد

حضرت: اگر از مال همراه با مروّت محروم بود چه؟

مرد عرب: «فَقْرٌ مَعَهُ صَبْرٌ» ناداری و فقری که همراه صبر باشد

حضرت: اگر از فقر و صبر هم بر خوردار نبود چه؟

مرد عرب: «فَصَاعِقَةٌ تَنْزِلُ مِنَ السَّمَاءِ فَتُحْرِقُهُ فَإِنَّهُ أَهْلٌ لِذَلِكَ» صاعقه‌ای از آسمان پایین آید و او را آتش زند که مستحقّ چنین عذابی است!

امام(علیه‌السلام) خندیدند و کیسه‌ای که در آن هزار دینار زر سرخ بود را به او دادند و انگشتری را که دویست درهم ارزش داشت به او بخشیده و فرمود: طلاها را به طلبکارانت بپرداز و پول انگشتر را صرف مخارج زندگی نما.

مرد عرب آنها را برداشت و گفت: «اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسالَتَهُ» خداوند بهتر می‌داند که رسالتش را در کجا قرار دهد.

جامع الاخبار، ص۱۳۸؛ بحار الانوار، ج۴۴، ص۱۹۶

مشاور خانواده و مذهبی...
ما را در سایت مشاور خانواده و مذهبی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mohamadsalario بازدید : 53 تاريخ : چهارشنبه 8 شهريور 1402 ساعت: 23:00